جملات کوتاه

به نظر من رشد به این معنا است که باور کنیم مواجه شدن با زخم در زندگی اجتناب ناپذیر است و مطمئن باشیم اثر زخم‌ها با ما خواهند بود.

گاهی آخرین بودن ارزشه مثل آخرین مبارز در سفر زندگی

با قلبم امشب در سوز سرمای برفی احساس کردم که دیگر یلدا مبارک نیست دیگر کسانی که شب‌های بی سرپناهی و گرسنگیشان دیر صبح میشود از عزیزان و نزدیکانم شدند… آنها شبهای دیگر سال‌راهم یلدا ادراک کردند، بلند بلند و تموم نشدنی…

در جلسه‌های روان تحلیل‌گری من پاسخی نمیدم چون من، اون نیستم. در تلاش برای جایگزین کردن سوال ناکارآمد مراجع با سوال کارآمد هستم.

رواندرمانی مثل درست کردن پازل ۱۰۰۰ تکه روی یک میز به شدت لرزان یا یک سطح شیب دار میمونه، هیچوقت کامل نمیشه ولی بسته به اولویت مراجع امکان چیدن و فیکس کردن بخش هاییش وجود داره اون هم با تلاش مشترک.

در روابط عاطفی با جنس مکمل، تعداد روابط موازی در هر سطحی، تعیین کننده میزان ترس ما از احساس طبیعی طرد شدگی است و تا زمانیکه با این احساس مواجه نشویم اضطراب بزرگ و بزرگ تر میشود.

در روابط عاطفی سنگینی کفه ترازوی قدرت به هر سمت مایل شود، رابطه وارد مرداب کنترل گری شده و دیر یا زود حتما میگندد.

برای داشتن رابطه عاطفی رضایت بخش خوب بودن کافی نیست، مهارت و جهان بینی کارآمد پیرامون رابطه تعیین کننده کیفیت آن است.

ترمیم زخم های بدنم، مرا به وجد میاورند که چگونه این شکاف های خونین، خود التیام میشوند. زخم های روانم نیز، در انتظار کشف معنایش برای التیام، مرا چشم به راه است.

در مسیر پر رنج زندگی عشق ایستگاهی است برای توقف و نئشه کردن! در هپروت خود عمیق و فلسفه زندگی دیدار میکنیم و سمت و وسی کارآمدتری به سفرمان میدهد. و اگر از کنارش عبور کنی و نچشی و لمس نکنی عشق‌را، به هیچ عنوان به مقصد نمیرسی چون خمار خویشی!

احساس تنهایی به تنهایی رنج ایجاد نمی‌کند، برداشت و تحلیل ما از تنها شدن، آن را رنج آور میسازد.

تو رابطه اینکه چقدر اون مال منه و چقدر مال خودش، مثل عبور از مرز باریک بین دو پرتگاه، نیاز به بندبازیه حرفه‌ای داره، که دوام و قوام رابطه‌رو تعیین میکنه.

۰۱.۰۲.۰۳
یه عمر تاریخ رو از راست به چپ مینوشتم امروز که نوشتم دیدم میشه از چپ به راست هم خوندش یک، دو، سه…
برام یادآور تغییر نگاه و جهان بینی بود. انقدر نگاه مارو محدود میکنه و تغییرش فوق العاده در زندگیمون تاثیر میزاره.

اوج شکوه و پیچیدگی روان برام مواقعیه که بعد از چندین جلسه رواندرمانی مراجع مواجه میشه با چیزی از خودش و با تعجب میگه:
انگار نمیخوام خوب بشم
انگار نمیخوام تغییر کنم
انگار نمیخوام موفق بشم